محمد مهدیمحمد مهدی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه سن داره

محمد مهدی پاره تنم

محمد مهدی بروایت تصویر

سلام امروز می خوام یه پست تصویری از محمد مهدی تو این دو ماه بزارم گل پسرم از جاهای عجیب غریب خوشش می یاد تو خواب که شیرینترین  هلوی دنیاست اینم یه مدل دیگه اینم یکی دیگه اینها هم ژست های جدید پسرمه     اینم یه مدل دیگه اینم یه ژست دیگه اینا هم عکسای دیشب ناز پسرمه ...
20 آذر 1391

یازده ماهگیت مبارک

پسر عزیزم یازدهمین ماهگردت مبارک.       پاره تنم ۱۱ ماه پیش روز۱۴اولین ماه زمستون مثل ماه شب چهارده بدنیا اومدی. ۱۱ماهه که شدی نور و روشنایی دل من و بابات.  ۱۱  ماهه که وجودت برکت و روزی الهی رو به خونه ما سرازیر کرده.  جیگر گوشم دوستت دارم و عاشقتم.   مامان به قربونت بشه از امروز روز شمار تولدته....فقط بخاطر اربعین حسینی۷روز جلو می گیریم.....من و بابات در تدارک مراسم تولدت هستیم.....من که مامانت باشم دارم تزئینات رو اماده می کنم بابات هم تحسینم می کنم....     ***باور کن جون من و بابات بسته به جون توئه یکی یدونه ماست*** ...
20 آذر 1391

منوی غذای روزانه

سلام امروزم می خوام بازم یه منوی غذای روزانه از منوهای ناز پسرم بزارم.... صبحانه:پوره کدو حلوایی و سیب میان وعده: ماست میوه ای( ماست و رنده سیب و تکه های خیار) نهار: کته ماست میان وعده: بشقاب میوه شام: پوره شلغم و گوشت گوساله  نوش جان   پوره کدو حلوایی و سیب: 500 گرم کدو حلوایی پوست کنده و خرد شده و بی دانه رو حدود 10 دقیقه تو بخارپز می پزیم. 1 سیب پوست کنده و بی دانه و خرد شده را اضافه می کنیم و تا 10 دقیقه می زاریم باز بپزند. بعد از اینکه هم کدو نرم شد هم سیب تو مخلوط کن می ریزیم و یه پوره یکدست درست می کنیم. اگه دلتون خواست بجای سیب می تونید هلو استفاده کنید. این غذا من...
20 آذر 1391

من اومدم

سلام سلام. سلام. شرمنده هستم که 3 ماه نیومدم...باور کنید اتفاقای زیادی افتاد و کارای زیادی برام پیش اومد که باعث شد نباشم....اما حالا اومدم خدایی یه ماه بود که نتم قطع بود از اول شهریور ماه هم خونه نبودم...مهمون بودم 2هفته خونه بابام و 7 روز شمال برای تفریح و 5 روز درگیر کارای ثبت نام خودم برای دانشگاه بودم ....دو هفته از اول مهر هم عروسی و مهمونی و بازم خونه بابام بودم یعنی می تونم بگم 40 روز خونه نبودم تا اینکه دانشگاه شروع شد و حالا خانه نشین شدم....امروزم نتم وصل شد و بله....حالا در خدمت شما و گل پسریم هستم..... امیدوارم همه حالشون خوب باشه و روزگار بر وفق مرادشون باشه.... با کلی اخبار جدید اومدم.... اول اینکه یه دونه...
14 آذر 1391

امروز ما

امروز یه روز خوب و شیرین برای من و خانواده کوچیکم بود.....چون امروز همسرم سرکار نرفته بود و با ما بود و از صبح با هم اوقات خوشی داشتیم....صبحانه سه نفره ،رفتن به کارگاه همسری و دیدن مراسم قربانی تو کارگاه....رفتن به یه مسافرت کوتاه سه نفره به شهر مجاورمون زنجان....تفریح و گردش مفصل و نهار تو یه مکان سنتی در کنار همدیگه ......جای همه شما خالی..... کلی به من و پسرم خوش گذشت اخه کم پیش می یاد ما با هم باشیم یعنی از صبح تا شب.....محمدم که خیلی خوشحال بود تو زنجان خیلی گشتیم و کلی هم لذت بردیم اخه من از شهرهای سنتی خوشم می یاد....دست اخر هم رفتیم پاتوق همیشگیمون کاروانسرا سنگی...من عاشق فضای این رستورانم.....نهار که عالی بود و اما از همه مهمتر ...
14 آذر 1391

یه خاطره از خاطره های ما

یه خاطره تلخ از روزای قشنگ زندگیمون هست که می خوام برای یدونه پسرم به یادگار بمونه...... اونموقع من خیلی شوکه بودم اما چون تو دفتر خاطراتم نوشته بودم حالا می خوام انتقال بدم به روزنگار پسرم..... تاریخ 23 مرداد ماه سال 91 من و ناز پسرم روز جمعه واقعا خوشحال بودیم اخه بابایی خونه مونده بود و یه روز تعطیل خانوادگی رو با هم بودیم.....خیلی به ما دو تا خوش گذشت .محمد مهدی جان فقط با باباش بازی کرد و با من کاری نداشت منم فرصتی بدست اوردم و روز جمعه ای کلی قران خوندم ......شنبه از صبح شارژ بودم و با کلی انرژی مثبتی که داشتم با محمدم بازی می کردم و خونه داری می کردم اخه هنوز شیرینی روز قبل یادم نرفته بود. نزدیکای ساعت ۵ بود یعنی ۵ دقیقه به ۵ مونده ...
14 آذر 1391

منوی غذای امروز محمد مهدی

سلام امروز تو وبلاگ بهار جونم دیدم مامان بهار می خواد غذاهایی که برای بهار خوشگله درست می کنه رو بنویسه تا دیگران هم استفاده کنن...منم دیدم ایده جالبی و خیلی هم بدرد می خوره اخه خود من برای  غذای ناز پسری خیلی حساس بودم و هستم و برای همین کلی کتاب خریدم و از چندتا سایت استفاده می کنم .خب حالا می خوام اطلاعاتم رو برای مامانای مهربون دیگه به اشتراک بزارم تا اونا هم برای جیگر گوشه هاشون غذاهای خوشمزه بپزن....خب می خوام هر روز منوی روزانه بزارم و تو ادامه مطالب طرز تهیه ها و بزارم...خوبه؟؟؟؟ صبحانه:سرلاک تیکه های خرما (از همین سرلاک آماده ها) میان وعده:بشقاب میوه(خیار+سیب+یه تیکه کوچولو موز) نهار:سوپ مامانی میان وع...
14 آذر 1391

این روزای محمد مهدی

سلام ....وقت بخیر....اومدم یه خبر فوری بدم..... محمد مهدی جان سومین و چهارمین دندونش هم در اومد. خیلی خوشحالم... جالبش اینجاست که پنجمی هم داره میاد.....وااااااای خیلی شیرین شده....... یه خبر دیگه اینکه چهارشنبه محمد مهدی جان برای اولین بار به من گفت مامان............................ یعنی ضعف کردم وقتی این کلمه رو از زبون جیگر گوشم شنیدم....از اونروز وقتی من و باباش رو می بینه باهم نشستیم میاد نگاهمون می کنه و با اون صدای عسلیش می گه:مم..مامان.....با.با.... یعنی یه هلویی می شه بیاید ببنید.....حالا از روز مراسم شیرخواران حسینی هم یاد گرفته سینه بزنه...همین که مشغول خرابکاری صداش می زنم چیکار می کنی....زود دستشو بلند می کنه و سینه می زنه.......
11 آذر 1391

یه خاطره از خاطره های ما

سلام....اومدم کمی از خاطرات ناز پسرم بنویسم...حالا که زیاد مشغول درس نیستم باید از فرصت استفاده کنم تا وبلاگ یا همون دفتر خاطرات من و پسرم ناقص نباشه..... جونم برای شما و گل پسرم بگه که اقا پسری من دندون دومش رو هم به تاریخ 10 مهر ماه در اورد ....دیگه خطرناک شده و اصلا نمی شه باهاش شوخی کرد چون در اولین حرکت و با سرعت بالا دستتو گاز می گیره...بعد اینکه جیگر گوشه من وروجکی شده ماشالله فقط در حال فعالیت و زحمت کشیدنه...همش از اینور خونه در حال حرکت و ایستادن و نشستن به سمت دیگه خونه است....باور کنید از پسش بر نمی یام....دیگه اینکه من مثلا الان یه دانشجوی کارشناسی ارشد هستم....خیلی نا امیدم اخه دو هفته قبل برای اولین بار رفتم سر کلاس......
30 آبان 1391
1